از بهر این همه غصه کمرم درد می کند
روضه عباس شنیدن آقا کمرشکن است
از روی اسب تا به زمین تنم درد می کند
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
باید اینبار به غوغای قیامت برسم
من به “قد قامت” یاران نرسیدم، ای کاش
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
آه، مادر! مگر از من چه گناهی سر زد
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟
طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من
نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم
سیبِ سرخی سر نیزه ست، دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم به شهادت برسم
محمد مهدی سیار
مــن صــــدهــزار جــمعه طلـب دارم از خــــدا
ایـن جـمعه هـا بـدون تـو آقـا حسـاب نیـست
به اشـــــک چلــــه گــرفـتـم کـه مـحتــرم باشــم
خـــدا کنـد کـه شــب اربــعیـن حــــرم باشـــم...